طبس به ازمیغان

عجیب به این جمله اعتقد دارم که هرچه ارزو کنی به ان خواهی رسید( ارزوی مادی نه ایده الیستی )
ازدوران کودکی دوست داشتم این شهر را ببینم ونوجوان که بودم به فیلم پ مثل پلیکان کیمیاوی بارها فکرمیکردم
وبی اختیار بیاد نمایشنامه مرگ یزدگردسوم افتاده ( شاید بخاطر اسیابهای ابی طبس ) ولحظه به احظه دیالوگهای نمایشنامه
سرکرده و سردار سپاه یزدگرد سوم در آسیابی نزدیک مرو گرد می‌آیند تا آسیابان، زن و دخترش را به جرم کشتن پادشاه محاکمه کنند. روایت‌های آسیابان و همسر و دخترش با هم تعارض دارد: یکی می‌گوید پادشاه را به جرم تجاوز به همسرش کشته، دیگری می‌گوید جسدی که با جامهٔ پادشاه بر میانهٔ آسیاب افتاده آسیابان است که به دست پادشاه کشته شده تا همه تصور کنند که پادشاه مرده‌است. بیرون از آسیاب سپاه شاه مقتول با اعراب مسلمان درجنگ و گریزند. لحظه‌ای که داوری به پایان می‌رسد و صاحب‌منصبان سپاه حکم بر برائت آسیابان و خانواده‌اش می‌دهند سربازی خبر از پیشروی اعراب می‌آورد. همسر آسیابان می‌گوید که داوری به پایان نرسیده‌است و اینک داوران اصلی، با درفش‌های سیاه، از راه می‌رسند.( نمایشنامه را بخوانید یا ببینید ومطمئنم لذت خواهید برد
امشب حرکت کردیم به طبس میرویم که نماد پلیکان ونخل معروف هست میرویم یا به عبارتی به شهر تب بس ، یعنی داغی بسه ، حرارت بسه
پس میرویم به طبس ، عروس کویر به روستای ییلاقی ازمیغان به سد کریت باقدمت ۸۰۰ سال به چشمه های اب گرم در کنار اب سرد


بالاخره اتوبوس ما پس ار دوساعت تاخیر به طبس رسید وپس ازتخلیه وسرهم بتدی دوچرخه هامون بطرف دره کال جنی گرندکنیون ایران که در ۳۵ کیلومتری جاده طبس به ازمیغان ودر سمت راست وامتدادیک قنات قراردارد حرکت میکنیم
هیجان عبور از این تنگه وادارم میکردتابه پدالهای رکاب فشاربیاورم وسرانجام به گرند کنیون طبس رسیدیم وبطرف دره حرکت کردیم وهماکنون که برایتان می نویسم هیجان گذرازخاطرم نرفت وای کاش تنها بودم تا صدای قدمم ووزش باد واحیانا اب را بشنوم نقش ونگارهای روی دیوارهای بلند به ما میگوید که این دره در طول هزاران سال ودر اثر فرسایش و حضورسیلاب به وجود امده وگهگاهی نزدیکی دیوارها به هم اسمان را کوچکتروکوچکتر میکرد وسپس به رود جاری در کف این دره رسیدیم واین به زیبایی مسیر میافزود
حال می فهممچرا اهالی اینجا به ان دره جن ها میگفتند
وپس از بازدید بطرف روستای ازمیغان حرکت کردیم ودرتاریکی شب به روستای ازمیغان رسیدیم ودرسوئیتی که قبلا اجاره کردیم ساکن شدیم