روز اول سفر کارون

روز اول سفر کارون از دهدز به باجول با گذر از سادات
حسینی و شیوند
سفر جنوب را به پینهاد مصطفی برنامه ریزی کردیم . از بالا و پایین کردن نقشه ، در نهایت به این رسیدیم که مسیر کارون را از جایی بگیریم پایین برویم . پایین تر از شوشتر گرم است . از یاسوج می خواستیم شروع کنیم که با بررسی هواشناسی دیدیم هنوز سرد است و نمی توان برنامه خوبی داشت . در نهایت برشی از کارون که در نظر گرفتیم بخشی بود با شروع از سادات حسینی و با پایان در کوشک . البته چیزی که در عمل اجرا شد کمی متفاوت با برنامه ریزی انجام شده بود . در بخش هایی با جبر شرایط مجبوز به تغییراتی در برنامه شدیم . ولی هر گوشه از این سرزمین دیدنی های خود را دارد . برنامه بسیار زیبایی شد . گزارش این برنامه را در چهار بخش که هر بخش مسیر طی شده در یک است آورده ام . تلاش کرده ام در نقاط مختلف به مقتضای شرایط تصویری اضافه نمایم تا مسیر بهتر بتواند در اختیار دوستان طبیعت گرد باشد .
برای این سفر تیمی 25 نفره را آماده کردیم و از تهران راهی شدیم . مبدا دوچرخه سواری ما دهدز بود . از تهران تا دهدز حدود 10 ساعت راه است . ما حدود ساعت 9 از تهران داهی شدیم و تقریبا ساعت 7 بود که دهدز بودیم .
برای پشتیبانی برنامه از آقا حیدر خواهش کرده بودیم با ما همراه باشد . آقا سید حیدر ، راننده نیسان است و آشنایی کامل به منطقه دارد . انسانی بسیار آرام و با حوصله که خودش می تواند دلیلی باشد برای اینکه سفر و خاطره ای خوب از جنوب به یادگار داشته باشید . شماره سید حیدر این است . خواستید برید اون ورا حتما باهاش در ارتباط باشید :
09376941326
09167597585
از دهدز به سمت سادات حسینی ، مسیر بالا و پایین دارد . باید گردنه ای را رد کنید . مسیر آسفالته است و آسفالت خوبی هم دارد . دو طرف جاده هم پر است از درختان بلوط . نرسیده به سادات باید از دریاچه سد رد شوید . با بارج که همان کشتی های یدک کش محلی است . رایگان است و بریا نفرات بدون نوبت ولی برای ماشین ها نوبت دارند . روزهای تعطیل معمولا شلوغ است و محلی ها که با شلوغی رندگی شان مختل می شود معمولا در این شرایط روحیه شکننده ای دارند و کمی عصبی اند . هر رفتار نادرستی در این شرایط می تواند به دعوایی خشن تبدیل شود . پس باید رعایت حال آنانی را که از وجود ما در عذابند را داشت .
بعد از سادات به سمت شیوند در امتداد دریاچه حرکت کردیم . جاده خاکی بود . ولی در عوض خلوت و خوب بود . هوا نسبتا گرم بود و کمی اذیت کننده . ملی مناظر واقعا عالی و زیبا بودند .
قبل از شیوند جوانی ما را دعوت کرد که از آبشار دیگری قبل از شیوند بازدید کنیم . پول خواستند . کمی حرف هایشان بی حساب بود و معلوم نبود برای چه پول می خواهند . از دیدار آبشار منصرف شدیم و به سمت شیوند حرکت کردیم .و
گرمای هئا باعث شده بود سرعتمان مکم تر از پیش بینی باشد و بخشی از زمانمان را از دست بدهیم . به سمت روستای شیوند حرکت کردیم و در باغی استراحت کرده و ناهار خوردیم . آبشاار شیوند مسیر سربالایی به سمت جنوب ده دارد که جاده ای باریک است و تنها یک ماشین می تواند از آن رد شود . راستش را بگویم اهالی شیوند مهمان نوازان خوبی نبودند . رفتارشان بیشتر نشان از این داشت که هر چه بیشتر بگیرند راضی ترند . هیچ تلاشی برای رضایت مهمان هم نداشتند . قیمت ها گران و رفتارها تنش دار و غیر دوستانه . راستش ما به دلیل کسر زمان ، بازدید از آبشار را در برنامه قرار ندادیم ولی قسمتی از مسیر را مکه تا باغ در مسیر آبشار بالا رفتیم کافی بود تا این احساس منتقل شود .
بعد از ناهار دیر هنگام به سمت اسکله شیوند رفتیم اینجا هم بارج دارد برای رفتن به جاهای مختلف آب. بارج دیر آمد و زمانی نسبتا طولانی را در اسکله منتظر ماندیم ولی در نهایت به ساحل باجول جایی که قبلا در نظر گرفته بودیم رسیدیم. شب شده بود . در کنار اسکله چادرها را بپا کردیم و در کنار کارون شبی رویایی را به صبح رساندیم .
نکات قابل توجه در این برنامه :
1- مردم منطقه در صف های خودرو عصبی اند . حق هم دارند . باید رعایت حال آنها را کرد .
بر خلاف تصور ، روستاهای این منطقه بسیار محروم و کم امکانات اند . از شهر امکانات تهیه کنید راحت ترید .
شاید باور نکنید ولی بسیاری از این روستاها مشکل آب دارند . آب در دریاچه و اینها تشنه لبان می گردند . متاسفانه
در این منطقه رانندگی ها خیلی جالب نبود . آمادی که خودشان از تصادفات می دهند هم شاید به این نکته برگردد . در طی این سفر عادی شد برایمان کسانی که سر خود راتا کمر از شیشه بیرون می آوردند برای اعلام وجود . بعضی وقت ها این اعلام وجود ها خطرناک نیز بود . بعضی وقت ها صرفا کلامی بود و نازیبا . من مشت موتورسوار را تجربه کردم همراه با خنده های بعد آن . شانس آوردم که توانستم تعادلم را در آن سرعت حفظ کنم .
منطقه واقعا زیباست . بسیار بسیار زیبا . واقعا رویایی است .
خود بارج سواری هم حال خوبی دارد . قسمتی از بارج سواری مان در شب بود و واقعا چسبید .
آب دریاچه خوردنی است . خود اهالی بدون جوشاندن می خورند . من هم خوردم . اگر می توانید بجوشانید ولی اگر اضطرار بود خیلی سخت نگیرید . من هنوز زنده ام .
وجود یک راهنمای محلی در برخورد با مردم واقعا تاثیر گذار است . بومی ها هوای هم را خیلی رارند. وجود سید حیدر برایمان عالی بود .