از کوهسار به باباکوهی
near Chūgīāh, Fars (Iran)
Viewed 143 times, downloaded 3 times
Trail photos
Itinerary description
اواخر اسفند ماه ۹۹ پس از گذشت چند روز از شروع سفرمان به شیراز در نزدیکی باغ گیاهشناسی ارم متوجه کوههای بسیار جالب شیراز خصوصا توربین بادی روی بخش شمال شرقی آن شدم و با کمی اصرار، سارا جان را همراه خود کرده و در یک روزی که ابتدایش آفتابی بود ولی آخرش طوفانی! راهی این منطقه شدیم. باتوجه به اینکه خیلی مسیر را نمیشناختیم تصمیم گرفتم برای راحتی کار تا بالای کوه که جاده بود را اسنپ بگیرم اما کسی قبول نمیکرد. پس از مدتی یک راننده سفر را قبول کرد اما میانه راه گفت کاری برایش پیشآمده و نمیتواند سفر را تکمیل کند و ما را در خیابان کوهسار کمی جلوتر از جاده باباکوهی و مقصد تعیین شدهمان پیاده کرد. ما هم که آشنا نبودیم با دیدن تعدادی کوهنورد آماتور فکر کردیم دقیقا در نقطه درست پیاده شده و مسیر خیابان کوهسار که یکباره خاکی و کوهستانی میشود را در ساعت یک و بیست دقیقه بعدازظهر استارت زدیم.
من درحقیقت در نظر داشتم که تا بالای قله ای که این جاده به آن میرسید برویم اما کمی از شروع مسیر که گذشت هردومان که مدتها بود فعالیتی نکرده بودیم از شیب زیاد این مسیر به نفسزدن افتادیم. با اصرار من به مسیرادامه دادیم. در این حین هوای باز و آفتابی هم کم کم ابری شد. در سمت چپ دیوارههای صخرهای جالبی وجود داشت که تعدادی صخرهنورد هم در حال صعود از آن بودند. پس از حدود چهل دقیقه مسیر خاکی به حصارهایی رسید که شروع یک منطقه نظامی بهنظر میرسیدند و ادامه مسیر را مسدود کرده بودند. در کنار این حصار که منطقه غربی کوه را احاطه کرده بودند پاکوبی دیدیم که به سمت شرق و توربین بادی میرفت و تصمیم گرفتیم باوجود احساس خستگی و بسته بودن مسیر قله، حداقل تا توربین برویم.
همچنان که به حرکت ادامه دادیم انرژی بیشتری گرفتیم و حالمان هم خوب شد و توانستیم از مسیر بیشتر لذت ببریم از طرفی به نمای شهر زیبای شیراز هم دسترسی داشتیم هرچند که هوا کاملا گرفته و ابری شده بود. پس از حدود یک ساعت این مسیر سبز، ابتدا صخرهای و بیآبوعلف و بعد دوباره خاکی و پر از گیاهان مختلف شد که بسیاری از آنها برای من خاص و جالب توجه بوندند و عکس یکیدوتایشان را آپلود کردهام. دقایقی بعد در نزدیکی جاده باباکوهی به سمت توربین، بادهای شدیدی شروع شدند. ابتدا قابل تحمل بودند ولی کمی بعد سرد و همراهشان قطرات باران هم مخلوط شد. در این قسمت درکنار باد بسیار شدید نهالهای زیتون وجود داشت که برای من خاطرات شهر پر باد رودبار درختان زیتون و توربینهای بادیاش را زنده میکرد. کمی بعد هنگامی که عملا خیس و سردمان شده بود به جاده باباکوهی رسیدیم اما متوجه شدیم هنوز تا توربین مسافت زیادی هست و از زیر تپه صرفا بهنظر رسیده که رسیدهایم. خواستیم بالاتر برویم اما باد فوقالعاده شدید و غیرقابل تحمل شد و ما هم لباس مناسب این هوا را نداشتیم پس درحالی که داشتیم خیس میشدیم مسیر بازگشت را پشت درختان کاج جاده باباکوهی به پیش گرفتیم.
در مسیر بازگشت برای مدت کوتاهی دوباره هوا باران گرفت و قطع شد که پیشنهاد دادم کمی از فرصت استفاده کنیم و خوراکی که خریده بودیم را بخوریم. سپس دوباره به مسیر ادامه دادیم. حدود چهل دقیقه بعد که به انتهای جاده نزدیک شدیم رگبارو نمنمهای باران بیشتر شد. من که نمیدانستم ورودی این جاده برای خودرو بسته است اسنپ گرفتم که کمی بعد ماشین پیدا شد. توقف نکردیم و مسیر را ادامه دادیم تا زودتر به ماشین برسیم که درنهایت پس از عبور از در ورودی جاده باباکوهی، راننده را پیدا کردیم و مثل دو موش آبکشیده همراه با زانو درد بهخاطر تند آمدن از روی سرپایینی آسفالته سوار ماشین شدیم. با وجود اینکه این مسیر بهصورت کلی مسیر آسان و راحتی بود اما حضور بادی که داخل کوه ایجاد شد همین مسیر را بسیار سخت و دشوار کرد. بادی که در آخر شب به طوفان خاکی شدیدی تبدیل شد و برق بخشهایی از شهر را بعضا همراه با آنتن تلفن قطع کرد و چند درخت را انداخت. اما همین مساله درکنار اشتباه راننده اولی در مکان پیاده کردن ما باعث شد تا یک مسیر همواره و ساده به یک ماجراجویی کوچک و دوست داشتنی تبدیل شود که هنوز هردومان خاطرهاش را به شیرینی حفظ کردهایم.
من درحقیقت در نظر داشتم که تا بالای قله ای که این جاده به آن میرسید برویم اما کمی از شروع مسیر که گذشت هردومان که مدتها بود فعالیتی نکرده بودیم از شیب زیاد این مسیر به نفسزدن افتادیم. با اصرار من به مسیرادامه دادیم. در این حین هوای باز و آفتابی هم کم کم ابری شد. در سمت چپ دیوارههای صخرهای جالبی وجود داشت که تعدادی صخرهنورد هم در حال صعود از آن بودند. پس از حدود چهل دقیقه مسیر خاکی به حصارهایی رسید که شروع یک منطقه نظامی بهنظر میرسیدند و ادامه مسیر را مسدود کرده بودند. در کنار این حصار که منطقه غربی کوه را احاطه کرده بودند پاکوبی دیدیم که به سمت شرق و توربین بادی میرفت و تصمیم گرفتیم باوجود احساس خستگی و بسته بودن مسیر قله، حداقل تا توربین برویم.
همچنان که به حرکت ادامه دادیم انرژی بیشتری گرفتیم و حالمان هم خوب شد و توانستیم از مسیر بیشتر لذت ببریم از طرفی به نمای شهر زیبای شیراز هم دسترسی داشتیم هرچند که هوا کاملا گرفته و ابری شده بود. پس از حدود یک ساعت این مسیر سبز، ابتدا صخرهای و بیآبوعلف و بعد دوباره خاکی و پر از گیاهان مختلف شد که بسیاری از آنها برای من خاص و جالب توجه بوندند و عکس یکیدوتایشان را آپلود کردهام. دقایقی بعد در نزدیکی جاده باباکوهی به سمت توربین، بادهای شدیدی شروع شدند. ابتدا قابل تحمل بودند ولی کمی بعد سرد و همراهشان قطرات باران هم مخلوط شد. در این قسمت درکنار باد بسیار شدید نهالهای زیتون وجود داشت که برای من خاطرات شهر پر باد رودبار درختان زیتون و توربینهای بادیاش را زنده میکرد. کمی بعد هنگامی که عملا خیس و سردمان شده بود به جاده باباکوهی رسیدیم اما متوجه شدیم هنوز تا توربین مسافت زیادی هست و از زیر تپه صرفا بهنظر رسیده که رسیدهایم. خواستیم بالاتر برویم اما باد فوقالعاده شدید و غیرقابل تحمل شد و ما هم لباس مناسب این هوا را نداشتیم پس درحالی که داشتیم خیس میشدیم مسیر بازگشت را پشت درختان کاج جاده باباکوهی به پیش گرفتیم.
در مسیر بازگشت برای مدت کوتاهی دوباره هوا باران گرفت و قطع شد که پیشنهاد دادم کمی از فرصت استفاده کنیم و خوراکی که خریده بودیم را بخوریم. سپس دوباره به مسیر ادامه دادیم. حدود چهل دقیقه بعد که به انتهای جاده نزدیک شدیم رگبارو نمنمهای باران بیشتر شد. من که نمیدانستم ورودی این جاده برای خودرو بسته است اسنپ گرفتم که کمی بعد ماشین پیدا شد. توقف نکردیم و مسیر را ادامه دادیم تا زودتر به ماشین برسیم که درنهایت پس از عبور از در ورودی جاده باباکوهی، راننده را پیدا کردیم و مثل دو موش آبکشیده همراه با زانو درد بهخاطر تند آمدن از روی سرپایینی آسفالته سوار ماشین شدیم. با وجود اینکه این مسیر بهصورت کلی مسیر آسان و راحتی بود اما حضور بادی که داخل کوه ایجاد شد همین مسیر را بسیار سخت و دشوار کرد. بادی که در آخر شب به طوفان خاکی شدیدی تبدیل شد و برق بخشهایی از شهر را بعضا همراه با آنتن تلفن قطع کرد و چند درخت را انداخت. اما همین مساله درکنار اشتباه راننده اولی در مکان پیاده کردن ما باعث شد تا یک مسیر همواره و ساده به یک ماجراجویی کوچک و دوست داشتنی تبدیل شود که هنوز هردومان خاطرهاش را به شیرینی حفظ کردهایم.
You can add a comment or review this trail
Comments