قله گورم -شهرستان فراشبند-استان فارس
near Paskangarī, Fars (Iran)
Viewed 42 times, downloaded 1 times
Trail photos
Itinerary description
گزارش صعود به قله گورم بلند ترین قله شهرستان فراشبند
باشگاه کوهنوردی ردپا
هفدهم آذرماه ۱۴۰۲
هنوز شب، تن به سپیده دم نسپرده بود که جاده ما را به خود خواند. هفت همنورد، همسفر و همراه شدیم تا ناشناخته ای از افراشتگان دیار فارس را درودی رویاروی بگوییم. پنج و چهل دقیقه بامداد جمعه، هفدهم آذرماه یکهزار و چهارصد و دو بود. بوی آش و کله پاچه هم در کوچه های شهر رج نگرفته بود که به جاده زدیم. مسیر پیش رویمان گردنه های زیبای جاده فیروزآباد بود. پیش از رسیدن به کوار، خورشید از پنجره آسمان به زمین سرک کشید. پس از گذر از کوار، به سه راهی میمند نرسیده بودیم که در سمت راست جاده، به پیچ و خم های فرعی کوهمره سرخی وارد شدیم. جنگل بادام های کوهی برایمان دست تکان می داد. «دادنجان» روستایی در میانه راه بود که پس از آن دوباره به فرعی دیگری در سمت راست جاده وارد شدیم و مسیر روستای «ساختمان رییسی» را پیش گرفتیم.
حالا هشت صبح است و روستای قشقایی نشین ساختمان رییسی مهیای جشن و سرور بود. نه! از ورود ما ذوق زده نشده بودند بلکه سور و سات جشن نامزدی دو جوان را آماده می کردند آن هم با تفنگ های حمایل شده!
تنها بیست دقیقه کافی بود تا پرسش و پاسخی مختصر با اهالی داشته باشیم و از سمت چپ جاده و از گذر کنار مدرسه روستا، پیمایش را شروع کنیم. صفر حرکت ما ۱۵۰۵ متر از دریا بالاتر بود. صدای قاطرهای پرشمار، ورود غریبه ها را به روستا اعلام کرد.
محدوده روستا را رد کردیم و با درنگی پانزده دقیقه ای صبحانه ای خوردیم و سر ساعت ۹ شروع به حرکت کردیم. مسیر پیمایش پیوسته با GPS چک و علامتگذاری میشد.
خاک ترد و تیره ریشه بلوط ها، بنه بن ها و کیالک ها را در آغوش گرفته بود و این فرزندان زمین هم هر چه داشتند به پاس مهر مادر به پایش ریخته بودند.
مسیر پر فراز و نشیب بود. رانش و فرسایش خط و خالی بدیع بر چهره کوه کشیده بود و این، گاهی برای ما به چالشی بدل می شد که مسیرمان را از یالی به یال دیگر و از گرده ای به جایی آنسو تر تغییر می داد. اما دست سخاوت طبیعت هر چه داشت پیش رویمان گذاشته بود تا ذائقه ای عوض کنیم و با خاطری خوش ادامه دهیم؛ بنه، کیالک و سایه و حتا اگر میتوانست با چشمه ای که هرچند آبی از آن نمی جوشید ولی نوید می داد که بهار از دلش زندگی جاری باشد.
حالا آفتاب همچون مدالی بر سینه آسمان خودنمایی میکرد.
چند استراحت کوتاه نفسمان را چاق می کرد. اما اینبار زیر سایه بنه بنی کهن و در همسایگی چند کیالک بخشنده، دوازده و نیم ظهر عزم قله کردیم. زیر قله رسیدیم و دو راهی انتخاب؛ دست در دست سنگ بگذاریم یا پای بر گرده ای دیگر نهیم. مسیر کوتاهتر همدستی با سنگ بود. شیار باریک و پرشیب را به مدد یاری سنگها بالا رفتیم و اکنون درست ساعت سیزده و سی و پنج، پس از هشت هزار و سی و دو متر پیمایش، بر قله گورم ایستاده بودیم. گورم همسایه های آشنایی داشت؛ قله برز، سیاهچال و قلعه سهره(سهراب)
با شوق آمدیم، به سلامت رسیدیم و اکنون با خاطره ای شیرین با گورم خداحافظی می کردیم. حلقه سنگ چینمان بر فراز گورم، تاج سروری ۲۶۵۳ متری او بود در شهرستان فراشبند.
چهارده و پانزده دقیقه پس از صرف نهار، راه بازگشت در پیش گرفتیم. آفتاب بر شانه باختری آسمان لم داده بود و ما را نظاره می کرد.
گه گاه با درنگی، گلویی تر می کردیم و مسیر بازگشتمان را از میان صخره ها و سنگلاخ ها و پاکوب ها از سر می گرفتیم.
امید چراغ دلگرمی است و ما امیدوار به آینده برای جشن چله ردپا برگ پاییزی و بلوط سوغات می آوردیم.
پسین دلگشای کوهستان در دامان شب آرمید و چراغ پیشانی ها حوالی هفده و سی روشن شد.
سوسوهای ساختمان رییسی خاطرمان انداخت که پیمایش رو به پایان است. رو به آسمان نهادیم تا شکر ایزد بجای آوریم که جلوه گری ستارگان، لحظه ای میخکوبمان کرد.
هجده و ده دقیقه آخرین قدم ها را برداشتیم و دقایقی بعد چراغ ماشین ها سیاهی جاده را به میهمانی نور دعوت کرد.
راه رفته را بازگشتیم و به میعادگاه میدان معلم رسیدیم. بیست و یک و تمام!
✍️گزارش از: محمدمهدی علی اکبری
باشگاه کوهنوردی ردپا
هفدهم آذرماه ۱۴۰۲
هنوز شب، تن به سپیده دم نسپرده بود که جاده ما را به خود خواند. هفت همنورد، همسفر و همراه شدیم تا ناشناخته ای از افراشتگان دیار فارس را درودی رویاروی بگوییم. پنج و چهل دقیقه بامداد جمعه، هفدهم آذرماه یکهزار و چهارصد و دو بود. بوی آش و کله پاچه هم در کوچه های شهر رج نگرفته بود که به جاده زدیم. مسیر پیش رویمان گردنه های زیبای جاده فیروزآباد بود. پیش از رسیدن به کوار، خورشید از پنجره آسمان به زمین سرک کشید. پس از گذر از کوار، به سه راهی میمند نرسیده بودیم که در سمت راست جاده، به پیچ و خم های فرعی کوهمره سرخی وارد شدیم. جنگل بادام های کوهی برایمان دست تکان می داد. «دادنجان» روستایی در میانه راه بود که پس از آن دوباره به فرعی دیگری در سمت راست جاده وارد شدیم و مسیر روستای «ساختمان رییسی» را پیش گرفتیم.
حالا هشت صبح است و روستای قشقایی نشین ساختمان رییسی مهیای جشن و سرور بود. نه! از ورود ما ذوق زده نشده بودند بلکه سور و سات جشن نامزدی دو جوان را آماده می کردند آن هم با تفنگ های حمایل شده!
تنها بیست دقیقه کافی بود تا پرسش و پاسخی مختصر با اهالی داشته باشیم و از سمت چپ جاده و از گذر کنار مدرسه روستا، پیمایش را شروع کنیم. صفر حرکت ما ۱۵۰۵ متر از دریا بالاتر بود. صدای قاطرهای پرشمار، ورود غریبه ها را به روستا اعلام کرد.
محدوده روستا را رد کردیم و با درنگی پانزده دقیقه ای صبحانه ای خوردیم و سر ساعت ۹ شروع به حرکت کردیم. مسیر پیمایش پیوسته با GPS چک و علامتگذاری میشد.
خاک ترد و تیره ریشه بلوط ها، بنه بن ها و کیالک ها را در آغوش گرفته بود و این فرزندان زمین هم هر چه داشتند به پاس مهر مادر به پایش ریخته بودند.
مسیر پر فراز و نشیب بود. رانش و فرسایش خط و خالی بدیع بر چهره کوه کشیده بود و این، گاهی برای ما به چالشی بدل می شد که مسیرمان را از یالی به یال دیگر و از گرده ای به جایی آنسو تر تغییر می داد. اما دست سخاوت طبیعت هر چه داشت پیش رویمان گذاشته بود تا ذائقه ای عوض کنیم و با خاطری خوش ادامه دهیم؛ بنه، کیالک و سایه و حتا اگر میتوانست با چشمه ای که هرچند آبی از آن نمی جوشید ولی نوید می داد که بهار از دلش زندگی جاری باشد.
حالا آفتاب همچون مدالی بر سینه آسمان خودنمایی میکرد.
چند استراحت کوتاه نفسمان را چاق می کرد. اما اینبار زیر سایه بنه بنی کهن و در همسایگی چند کیالک بخشنده، دوازده و نیم ظهر عزم قله کردیم. زیر قله رسیدیم و دو راهی انتخاب؛ دست در دست سنگ بگذاریم یا پای بر گرده ای دیگر نهیم. مسیر کوتاهتر همدستی با سنگ بود. شیار باریک و پرشیب را به مدد یاری سنگها بالا رفتیم و اکنون درست ساعت سیزده و سی و پنج، پس از هشت هزار و سی و دو متر پیمایش، بر قله گورم ایستاده بودیم. گورم همسایه های آشنایی داشت؛ قله برز، سیاهچال و قلعه سهره(سهراب)
با شوق آمدیم، به سلامت رسیدیم و اکنون با خاطره ای شیرین با گورم خداحافظی می کردیم. حلقه سنگ چینمان بر فراز گورم، تاج سروری ۲۶۵۳ متری او بود در شهرستان فراشبند.
چهارده و پانزده دقیقه پس از صرف نهار، راه بازگشت در پیش گرفتیم. آفتاب بر شانه باختری آسمان لم داده بود و ما را نظاره می کرد.
گه گاه با درنگی، گلویی تر می کردیم و مسیر بازگشتمان را از میان صخره ها و سنگلاخ ها و پاکوب ها از سر می گرفتیم.
امید چراغ دلگرمی است و ما امیدوار به آینده برای جشن چله ردپا برگ پاییزی و بلوط سوغات می آوردیم.
پسین دلگشای کوهستان در دامان شب آرمید و چراغ پیشانی ها حوالی هفده و سی روشن شد.
سوسوهای ساختمان رییسی خاطرمان انداخت که پیمایش رو به پایان است. رو به آسمان نهادیم تا شکر ایزد بجای آوریم که جلوه گری ستارگان، لحظه ای میخکوبمان کرد.
هجده و ده دقیقه آخرین قدم ها را برداشتیم و دقایقی بعد چراغ ماشین ها سیاهی جاده را به میهمانی نور دعوت کرد.
راه رفته را بازگشتیم و به میعادگاه میدان معلم رسیدیم. بیست و یک و تمام!
✍️گزارش از: محمدمهدی علی اکبری
Waypoints
Fountain
6,369 ft
waterfount
Campsite
6,069 ft
آغل
Waypoint
4,934 ft
روستای ساختمان رییسی-شروع پیمایش
Waypoint
8,675 ft
قله گورم
Campsite
7,412 ft
گوسفندسرا
You can add a comment or review this trail
Comments