دره حصارک به دره فرحزاد
near Maḩalleh-ye Ḩeşārak, Tehrān (Iran)
Viewed 2607 times, downloaded 35 times
Trail photos
Itinerary description
.
.
.
گزارش : فروغ سادات هاشمی
.
.
.
پس از رسیدن به محله حصارک و انبار نفت شمال غرب تهران تابلوی مجموعه تفریحی کوهسار که نمایان شد وارد مجموعه شدیم و ابتدای دره حصارک پیاده شدیم.
وای چه هوای لطیف و دلپذیری!
** بگذاریم که احساس هوایی بخورد **
ساعت6.50 صبح مثل همیشه دایره ای از دوستان تشکیل و معارفه و تقسیم وظایف نیز انجام شد.
راهنمای گروه:استاد تاجبخش,سرپرست گروه آقای قربانی وعقبدار گروه آقای نظری.
همگی به دنبال استاد تاجبخش، پشت سرهم و با نظم همیشگی وارد دره حصارک شدیم.انبوه زباله های ابتدای مسیر واقعا تاسف آور بود ولی خوشبختانه هر چه پیش می رفتیم طبیعت زیبا بیشتر رخ می نمایاند.
گرچه در بیشتر مسیر در بسترِ خشکِ رود خانه حصارک حرکت می کردیم ولی وجود چشمه های متعدد،خود نشانی از جریان زندگی بود.
ظاهرا در فصل بهار این رود پر آب می شود اما اکنون خالی از آب و لبریز از برگهای رنگارنگ و زیبای پاییزی بود.
در مسیر از میان سنگ ها می گذشتیم .به چشمه ی زیبایی رسیدیم و بطری ها را پر از آب گوارا کردیم وراه را ادامه دادیم.
*** نرسیده به درخت,
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است.
و در آن عشق , به اندازه ی پرهای صداقت , آبی است ***
خزان برگ ها در مسیر راه, دلهایمان را همراه پاییز می کرد و جالب این که تعدادی از دوستان همنورد با وسواس و کوشش عجیبی لابلای این برگ ها ی سحرانگیز به دنبال گردو می گشتند و البته بعضی ها هم به نتیجه رسیدند!
حدود ساعت 9.30 فرمان توقف برای صبحانه صادر شد و در کنار چشمه ی زیبای دیگری اتراق کردیم.چای کوهی و نان و پنیر و ریزه خواری..جای شما خالی. ساعت10.30 مجددا به راه افتادیم.
بالاخره ساعت 12 به روی یال قله بندعیش رسیدیم که حد فاصل بین دو دره ی فرحزاد و دره ی حصارک است و جاده کشی هم شده ! (جاده ای که به دانشگاه آزاد حصارک می رسد)
در محلی ایمن از باد ، استاد اجازه ی استراحت و خوردن میوه و عکاسی دادند.
برای برگشت، مدت کوتاهی در مسیر جاده مورد نظربه طرف کتل خاکی پیش رفتیم وسپس در محلی مناسب از شیب دره فرحزاد ومسیر شن اسکی و سنگ ریزه ها به سمت پایین راه را در پیش گرفتیم .
لطف و همیاری بعضی از همنوردان به دوستان تازه وارد قابل تقدیر بود.
در ادامه مسیر جهت برگشت به محدوده ای از دره ی فرحزاد رسیدیم که نه تنها پاکوب مشخصی وجود نداشت بلکه شاخ و برگ درختان هم ته دره را مسدود کرده و ادامه مسیر را ناممکن ساخته بود.
بهر حال با راهنمایی های استاد وسرپرست راه مناسب را یافتیم و با احتیاط از مناطق پرتگاهی گذشتیم و به جاده اصلی دره فرحزاد در منطقه ای مابین "آب زندگانی " و "یونجه زار " رسیدیم.
در ادامه ی راه چشمه ای یافتیم و بطری ها را از آب گوارای چشمه پر کردیم.
حدود ساعت 15.30 درکنار جاده قدیمی فرحزاد، به زحمت frownمنطقه ای نسبتا عاری از زباله یافتیم و برای ناهار توقف کردیم و نماز خواندیم و ساعت 16 به راه ادامه دادیم.
از محله فرحزاد عبور کردیم و سلام و خسته نباشیدی از مردم مهربان این منطقه شنیدیم.
*** مردم بالا دست, چه صفایی دارند!
کوچه باغش پرِ موسیقیِ باد! ***
ساعت 17.30 در حاشیه بزرگراه نیایش سوار مینی بوس آقای حقیقی شدیم و جریمه ی شیرین دوستان که بستنی بود, نوش جان کردیم.
*جای شما خالی*
.
.
گزارش : فروغ سادات هاشمی
.
.
.
پس از رسیدن به محله حصارک و انبار نفت شمال غرب تهران تابلوی مجموعه تفریحی کوهسار که نمایان شد وارد مجموعه شدیم و ابتدای دره حصارک پیاده شدیم.
وای چه هوای لطیف و دلپذیری!
** بگذاریم که احساس هوایی بخورد **
ساعت6.50 صبح مثل همیشه دایره ای از دوستان تشکیل و معارفه و تقسیم وظایف نیز انجام شد.
راهنمای گروه:استاد تاجبخش,سرپرست گروه آقای قربانی وعقبدار گروه آقای نظری.
همگی به دنبال استاد تاجبخش، پشت سرهم و با نظم همیشگی وارد دره حصارک شدیم.انبوه زباله های ابتدای مسیر واقعا تاسف آور بود ولی خوشبختانه هر چه پیش می رفتیم طبیعت زیبا بیشتر رخ می نمایاند.
گرچه در بیشتر مسیر در بسترِ خشکِ رود خانه حصارک حرکت می کردیم ولی وجود چشمه های متعدد،خود نشانی از جریان زندگی بود.
ظاهرا در فصل بهار این رود پر آب می شود اما اکنون خالی از آب و لبریز از برگهای رنگارنگ و زیبای پاییزی بود.
در مسیر از میان سنگ ها می گذشتیم .به چشمه ی زیبایی رسیدیم و بطری ها را پر از آب گوارا کردیم وراه را ادامه دادیم.
*** نرسیده به درخت,
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است.
و در آن عشق , به اندازه ی پرهای صداقت , آبی است ***
خزان برگ ها در مسیر راه, دلهایمان را همراه پاییز می کرد و جالب این که تعدادی از دوستان همنورد با وسواس و کوشش عجیبی لابلای این برگ ها ی سحرانگیز به دنبال گردو می گشتند و البته بعضی ها هم به نتیجه رسیدند!
حدود ساعت 9.30 فرمان توقف برای صبحانه صادر شد و در کنار چشمه ی زیبای دیگری اتراق کردیم.چای کوهی و نان و پنیر و ریزه خواری..جای شما خالی. ساعت10.30 مجددا به راه افتادیم.
بالاخره ساعت 12 به روی یال قله بندعیش رسیدیم که حد فاصل بین دو دره ی فرحزاد و دره ی حصارک است و جاده کشی هم شده ! (جاده ای که به دانشگاه آزاد حصارک می رسد)
در محلی ایمن از باد ، استاد اجازه ی استراحت و خوردن میوه و عکاسی دادند.
برای برگشت، مدت کوتاهی در مسیر جاده مورد نظربه طرف کتل خاکی پیش رفتیم وسپس در محلی مناسب از شیب دره فرحزاد ومسیر شن اسکی و سنگ ریزه ها به سمت پایین راه را در پیش گرفتیم .
لطف و همیاری بعضی از همنوردان به دوستان تازه وارد قابل تقدیر بود.
در ادامه مسیر جهت برگشت به محدوده ای از دره ی فرحزاد رسیدیم که نه تنها پاکوب مشخصی وجود نداشت بلکه شاخ و برگ درختان هم ته دره را مسدود کرده و ادامه مسیر را ناممکن ساخته بود.
بهر حال با راهنمایی های استاد وسرپرست راه مناسب را یافتیم و با احتیاط از مناطق پرتگاهی گذشتیم و به جاده اصلی دره فرحزاد در منطقه ای مابین "آب زندگانی " و "یونجه زار " رسیدیم.
در ادامه ی راه چشمه ای یافتیم و بطری ها را از آب گوارای چشمه پر کردیم.
حدود ساعت 15.30 درکنار جاده قدیمی فرحزاد، به زحمت frownمنطقه ای نسبتا عاری از زباله یافتیم و برای ناهار توقف کردیم و نماز خواندیم و ساعت 16 به راه ادامه دادیم.
از محله فرحزاد عبور کردیم و سلام و خسته نباشیدی از مردم مهربان این منطقه شنیدیم.
*** مردم بالا دست, چه صفایی دارند!
کوچه باغش پرِ موسیقیِ باد! ***
ساعت 17.30 در حاشیه بزرگراه نیایش سوار مینی بوس آقای حقیقی شدیم و جریمه ی شیرین دوستان که بستنی بود, نوش جان کردیم.
*جای شما خالی*
You can add a comment or review this trail
Comments