بندر بوشهر تا ساحل زیبای بنجو-روز دوم سفر بوشهرBushehr- day2
near Kūy-e Shaghāb, Bushehr (Iran)
Viewed 1444 times, downloaded 15 times
Trail photos
Itinerary description
صبح روز دوم، صبح زود آماده حرکت شدیم. راهنمایی و رانندگی بوشهر، برای خروج ایمن ما از شهر در جاده هایی که ما را به جاده اصلی دلوار می رساند، اسکورت فرستاده بود. در مسیر خط ساحلی، رکاب زنان ريال صبح را شروع کردیم. خط ساحلی بوشهر، خیابانی نسبتا طولانی است که تقریبا در همه قسمت های آن مکان های مناسبی برای کمپ و استراحت در نظر گرفته شده است. در منتهی الیه جنوب غربی شبه جزیره ای که شهر بوشهر را در خود جای داده و در تیز ترین لبه این خشکی، جایی است که پیش تر ها، شهر قدیم بوشهر قرار داشته است و در حال حاضر بافت قدیمی شهر بزرگ بوشهر را شامل می شود. کوچه های باریک و دیوارهای خشتی بلند با معماری ای که خاص این منطقه است. اگرچه تخریب زیاد بود و ساختمان های ناهمگون جدید هم همینطور، ولی باز می شد فضای قدیمی این کوچه ها را حس کرد. بخشی از محله شیخ سعدون و بخشی از محله دهدشتی را بازدید کردیم. سپس به سمت جاده اصلی و راهی ه ما را به دیار دلیران تنگستان می رساند راهی شدیم.
ساعت حدود 11 بود که با بارش نم نم باران وارد دلوار شدیم. دلوار شهر کوچکی است که خاستگاه قیام دلیران تنگستان به رهبری رییس علی دلواری در ضد استعمار طلبی انگلیسی ها بود. بازدید از خانه و موزه رییس علی را در برنامه داشتیم. راهنمایی که خود را به رییس علی منصوب می کرد، توضیحات جالبی در مورد قیام و آثار باقی مانده در موزه اراءه می داد. فضای موزه نیز جالب توجه و خواستنی بود.
از بوشهر که بیرون آمده بودیم از دریا جدا شده بودیم در فاصله ای حدودا 30 کیلومتری، دریا را در کنار خود نداشتیم تا اینکه بعد از دلوار دوباره دریا را در سمت راست جاده دیدیم و در ادامه مسیر با دریا همسفر شدیم.
در فاصله نیم ساعته ای که در موزه بودیم باران شدت گرفته بود. راه را تا جایی که می شد ادامه دادیم. ولی به محمد عامری که رسیدیم شدت باران ادامه مسیر را دشوار کرد و به ناچار در رستورانی کنار راه برای استراحت توقف کردیم. بعد از حدود یک ساعت بارش آرام گرفت و مسیر را از سر گرفتیم. هوا بسیار بسیار عالی بود و بعد از بارش باران، فقط می طلبید که روز کمی طولانی تر باشد تا بتوان تا جایی که می شود فقط رکاب زد و رفت. ولی روزهای پاییز مجالی ندارد. بعد از ناهار به سرعت تاریک می شود و خیلی نمی توان از نور روز بهره برد. با کمی سرعت دادن به گروه، خودمان را به بندر عامری رساندیم. جایی که لنج های خسته از سفر را بازنشسته کرده بودند و در گوشه ای از اسکله پناهشان داده بودند. تعدادشان کم نبود. لنج های خسته ای که در کنار لنج های جدید، مجموعه بسیار دیدنی ای را ساخته بودند. در بخشی از این اسکله، لنج ها در حال بازسازی بودند و در قسمتی دیگر، در کارگاهی بزرگ، لنج های بزرگ در حال تولید. مجموعه جالبی بود. مخصوصا که اینجا این شانس را یافتیم که داخل لنج ها برویم و از نزدیک آنها را ببینیم.
از بندر عامری تا بنجو که محل اقامتمان بود چند کیلومتر بیشتر فاصله نبود. برای اقامت در بنجو از دهیار ده خواهش کرده بودیم هماهنگی های لازم را برایمان انجام دهد. ایشان ه لطف کرده بودند و حسینیه ده را در اختیار ما قرار داده بودند. شاممان را سفارش داده و آماده کرده بودند که قلیه میگوی بسیار خوشمزه ای بود. به روستا که رسیدیم تا رسیدن میزبانمان سری به ساحل زدیم. و چه ساحل زیبایی دارد این ده کوچک. ساحلی با تخته سنگ های مرجانی بزرگ، قسمتی با قلوه سنگ های صیقل شده و بخشی هم ساحل ماسه ای. هر نوع از ساحل که بخواهی اینجا هست. و در سمت دیگر دریا، درختان نخل هم این زیبایی را صد چندان می کردند. مردم بسیار خوب و مهربانی دارد که از اولین دقایق ورود ما، ما را مورد لطف خود قرار دادند. به خانه شان دعوت کردند و از کم و کسری ما پرسیدند. و در نهایت دعای خیر کردند.
در حسینیه که مستقر شدیم، دیدم گویا حمام حسینیه آب گرم ندارد. از آقای دهیار خواهش کردیم در صورت امکان برای دو ساعت حمامی برایمان تدارک ببیند. ایشان که رفتند برای آوردن غذا و هماهنگی حمام، روحانی ده هم آمد برای خوش آمد گویی. قضیه حمام را با ایشان هم مطرح کردیم. گفتند حمام خانه ما در اختیار شماست. خانه اش روبروی حسینیه بود. خانواده اش را بسیج کرد و بچه ها یکی یکی برای حمام خانه ایشان می رفتند. در هیمن حال دیدم 5 نفر از خانم های ده آمده اند و دم در حسینیه. دنبال خانم های گروه تا برای استفاده از حمام مهمانشان کنند. هر کدام با یکی از میزبانان مهربان رفتند. آقایان هم آمدند و آقایان تیم را بردند. برگشتشان طول می کشید و من که آخر از همه رفتم متوجه شدم که پذیرایی مفصل بعد از حمام هم در برنامه بوده است. واقعا عالی بودند. عالی تز از آنچه که بشود توصیف کرد. همه ده بسیج شده بودند تا لحظاتی خوب را در روستا تجربه کنیم.
ساعت حدود 11 بود که با بارش نم نم باران وارد دلوار شدیم. دلوار شهر کوچکی است که خاستگاه قیام دلیران تنگستان به رهبری رییس علی دلواری در ضد استعمار طلبی انگلیسی ها بود. بازدید از خانه و موزه رییس علی را در برنامه داشتیم. راهنمایی که خود را به رییس علی منصوب می کرد، توضیحات جالبی در مورد قیام و آثار باقی مانده در موزه اراءه می داد. فضای موزه نیز جالب توجه و خواستنی بود.
از بوشهر که بیرون آمده بودیم از دریا جدا شده بودیم در فاصله ای حدودا 30 کیلومتری، دریا را در کنار خود نداشتیم تا اینکه بعد از دلوار دوباره دریا را در سمت راست جاده دیدیم و در ادامه مسیر با دریا همسفر شدیم.
در فاصله نیم ساعته ای که در موزه بودیم باران شدت گرفته بود. راه را تا جایی که می شد ادامه دادیم. ولی به محمد عامری که رسیدیم شدت باران ادامه مسیر را دشوار کرد و به ناچار در رستورانی کنار راه برای استراحت توقف کردیم. بعد از حدود یک ساعت بارش آرام گرفت و مسیر را از سر گرفتیم. هوا بسیار بسیار عالی بود و بعد از بارش باران، فقط می طلبید که روز کمی طولانی تر باشد تا بتوان تا جایی که می شود فقط رکاب زد و رفت. ولی روزهای پاییز مجالی ندارد. بعد از ناهار به سرعت تاریک می شود و خیلی نمی توان از نور روز بهره برد. با کمی سرعت دادن به گروه، خودمان را به بندر عامری رساندیم. جایی که لنج های خسته از سفر را بازنشسته کرده بودند و در گوشه ای از اسکله پناهشان داده بودند. تعدادشان کم نبود. لنج های خسته ای که در کنار لنج های جدید، مجموعه بسیار دیدنی ای را ساخته بودند. در بخشی از این اسکله، لنج ها در حال بازسازی بودند و در قسمتی دیگر، در کارگاهی بزرگ، لنج های بزرگ در حال تولید. مجموعه جالبی بود. مخصوصا که اینجا این شانس را یافتیم که داخل لنج ها برویم و از نزدیک آنها را ببینیم.
از بندر عامری تا بنجو که محل اقامتمان بود چند کیلومتر بیشتر فاصله نبود. برای اقامت در بنجو از دهیار ده خواهش کرده بودیم هماهنگی های لازم را برایمان انجام دهد. ایشان ه لطف کرده بودند و حسینیه ده را در اختیار ما قرار داده بودند. شاممان را سفارش داده و آماده کرده بودند که قلیه میگوی بسیار خوشمزه ای بود. به روستا که رسیدیم تا رسیدن میزبانمان سری به ساحل زدیم. و چه ساحل زیبایی دارد این ده کوچک. ساحلی با تخته سنگ های مرجانی بزرگ، قسمتی با قلوه سنگ های صیقل شده و بخشی هم ساحل ماسه ای. هر نوع از ساحل که بخواهی اینجا هست. و در سمت دیگر دریا، درختان نخل هم این زیبایی را صد چندان می کردند. مردم بسیار خوب و مهربانی دارد که از اولین دقایق ورود ما، ما را مورد لطف خود قرار دادند. به خانه شان دعوت کردند و از کم و کسری ما پرسیدند. و در نهایت دعای خیر کردند.
در حسینیه که مستقر شدیم، دیدم گویا حمام حسینیه آب گرم ندارد. از آقای دهیار خواهش کردیم در صورت امکان برای دو ساعت حمامی برایمان تدارک ببیند. ایشان که رفتند برای آوردن غذا و هماهنگی حمام، روحانی ده هم آمد برای خوش آمد گویی. قضیه حمام را با ایشان هم مطرح کردیم. گفتند حمام خانه ما در اختیار شماست. خانه اش روبروی حسینیه بود. خانواده اش را بسیج کرد و بچه ها یکی یکی برای حمام خانه ایشان می رفتند. در هیمن حال دیدم 5 نفر از خانم های ده آمده اند و دم در حسینیه. دنبال خانم های گروه تا برای استفاده از حمام مهمانشان کنند. هر کدام با یکی از میزبانان مهربان رفتند. آقایان هم آمدند و آقایان تیم را بردند. برگشتشان طول می کشید و من که آخر از همه رفتم متوجه شدم که پذیرایی مفصل بعد از حمام هم در برنامه بوده است. واقعا عالی بودند. عالی تز از آنچه که بشود توصیف کرد. همه ده بسیج شده بودند تا لحظاتی خوب را در روستا تجربه کنیم.
Waypoints
Comments (4)
You can add a comment or review this trail
I have followed this trail View more
Information
Easy to follow
Scenery
Moderate
دلوارراازنزدیک دیدم ولذت بردم وبخاطراین برایم جذاب بود که فیلم دلیران تنگستان راقبلا دیده بودم ویادی از رئیس علی دلواری شد
کلا در این سفر هر جا که رفتیم مهربانی مردم بزرگترین جاذبه آن بود حتی زیباتر از زیبایی دریا . ولی بندر عامری و بنجو زیبا بودند
منم می خوام ...
اگر تمایل دارید ما یک گروه ورزشکاران در واتس آپ درست کردیم که از همه جای دنیا هستند و شما را هم عضو کنیم. اگر تمایل دارید شماره واتس آپ خودتان را برای من بفرستید
۰۹۱۹۶۷۸۶۴۵۱